بهار آن است که خود ببوید!
بگذار
گنجشكهاي خُرد
در آفتاب مهآلود بعد از ظهر زمستان
به تعبير بهار بنشينند
و گلهاي گلخانه
در حرارت ولرم والُر
به پيشواز بهاري مصنوعي بشكفند.
سلام بر آنان
كه در پنهان خويش
بهاري براي شكفتن دارند
و ميدانند
هياهوي گنجشكهاي حقير،
ربطي با بهار ندارد
حتي كنايهوار!
بهار غنچه سبزي است
كه مثل لبخند بايد
بر لب انسان بشكفد
بشقابهاي كوچك سبزه،
تنها يك «سين»
به سينهاي ناقص سفره ميافزايد
بهار كي ميتواند
اين همه بيمعني باشد؟
بهار آن است كه خود ببويد؛
نه آن كه تقويم بگويد!
سلمان هراتی