شهید دکتر چمران

مناجاتهای دلنواز

ارسال شده در 21 آذر 1395 توسط فاطمه محمودي در بدون موضوع



مناجاتهای دلنواز

عبادت، ستایش و همواره در فطرت همه انسانها وجود دارد و آنان در كوران حوادث و در هنگام بروز پیشامدهای سخت و مشكلات طاقت فرسای زندگی، از این موهبت فطری خویش بهره می گیرند؛ به این جهت در همه ادیان و مذاهب برای عبادت جایگاه ویژه و آداب و رسوم خاصی منظور شده است. اما از آنجایی كه برخی از انسانها راه و روش عبادت صحیح را نمی دانند و گاهی در این وادی راه خطا می پویند،

خداوند متعال انبیا و اولیای خویش را مامور نموده است كه راه صحیح عبادت، لوازم و آثار و موانع آن را به آحاد بشر بیاموزند و راه و روش عشق ورزیدن به معبود حقیقی را به آنان نشان دهند.
در بخش نخست این نوشتار كه به مناسبت شهادت امام حسن عسكری علیه السلام در ماه ربیع الاول ارائه گردید، با گوشه هایی از سیره و سخن آن حضرت در زمینه عبادت و عرفان آشنا شدیم، در اینجا نیز به نقل و توضیح فرازهایی دیگر از رهنمودها و رفتارهای عبادی آن حجت الهی می پردازیم:

مناجاتهای دلنواز
سالكان حقیقت طلب و نیایشگران عاشق، صفای باطن و راحتی روح بلند خود را در مناجاتهای شبانه و خلوتهای عارفانه با حضرت دوست می دانند. آنان آرام جان غمناك و شفای دل دردناك خویش را در راز و نیاز با پروردگار عالمیان می یابند و چاره حل همه مشكلاتشان را به دست او می بینند. این عارفان بلند همت هرگز راحتی خود را جز در رضای حضرت حق نمی طلبند و پیوسته در زیر لب زمزمه می كنند:
خاك درت بهشت من مهر رخت سرشت من
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو

امام عسكری علیه السلام در یك سخن عارفانه ای فرمود: «من انس بالله استوحش من الناس؛ (1)هر كس با خداوند متعال انس بگیرد، از مردم وحشت می كند..»
همچنان كه مولای عارفان علی علیه السلام چنین بود؛ هنگامی كه معاویه از ضرار بن ضمره لیثی [یكی از یاران باوفا و از عاشقان علی علیه السلام] در مورد حالات امیرمؤمنان سؤال نمود، او در فرازی از پاسخ خود حالات امام را چنین توصیف كرد: «یستوحش من الدنیا وزهرتها ویستانس بالیل ووحشته؛ (2)علی علیه السلام از [دلبستگی] به دنیا و مظاهر آن وحشت می نمود و با شب و وحشت آن كاملا مانوس بود..»
ناگفته پیداست كه منظور از انس با خدا و دوری از مظاهر غیرخدایی، گوشه گیری، انزواطلبی و رهبانیت نیست، بلكه منظور خلوت با پروردگار عالمیان می باشد كه سرچشمه تمام نیكیها، زیباییها و قدرتهاست. اساسا هر عمل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ارتباط با مردم كه در راستای رضایت حضرت حق انجام می گیرد، نوعی انس با خداوند و امری پسندیده و موجب خشنودی خداوند متعال خواهد بود.

امام حسن عسكری علیه السلام در فرازهایی از مناجات دلنشین خود با آفریدگار جهان هستی، چنین راز و نیاز می كند: «یا من مواعیده صادقة، یا من ایادیه فاضلة، یا من رحمته واسعة، یا غیاث المستغیثین، یا مجیب دعوة المضطرین، یا من هو بالمنظر الاعلی، وخلقه بالمنزل الادنی… فصل علی محمد وآله واهدنی من عندك وافض علی من فضلك وانشر علی من رحمتك وانزل علی من بركاتك انك انت الرب الجلیل وانا العبد الضعیف وشتان ما بیننا یا حنان یا منان، یا ذالجلال والاكرام؛ (3) ای خدایی كه در وعده هایش راستگوست! ای آفریدگاری كه نعمتهایش افزون است! ای كسی كه سایه رحتمش گسترده است! ای دادرس دادخواهان! ای اجابت كننده دعای بیچارگان! ای كسی كه در بالاترین مرتبه قرار داری و آفریده هایت در پایین ترین منزل جای دارند!… بر محمد و آل او درود فرست و مرا خودت هدایت كن و فضل خودت را بر من افاضه كن و رحمت خود را بر من فراگیر ساز و بركات خودت را بر من نازل گردان، همانا كه تو پروردگار بزرگ هستی و من بنده ضعیف و ناتوان؛ و چقدر تفاوت است بین من و تو، ای خدای مهربان و بخشاینده و ای صاحب جلالت و بزرگواری..»

دستورالعمل های عرفانی
حضرت عسكری علیه السلام در رهنمودها و دستورالعمل های مختلفی مردم را به رفتارهای انسانی و سلوك معنوی دعوت می نمود. آن بزرگوار گاهی در نامه های خصوصی و عمومی مطالب خویش را به مشتاقان حقیقت عرضه می داشت. یكی از دستورالعمل های امام عسكری علیه السلام كه برای جویندگان سعادت بویژه شیعیان راهگشا و قابل تامل است، رهنمود آن حضرت در ضمن نامه ای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (4) از اصحاب مورد اعتماد آن وجود گرامی است؛ پیشوای یازدهم در فرازی از آن رهنمود چنین می نگارد: «فاعلم یقینا یا اسحاق! انه من خرج من هذه الدنیا اعمی فهو فی الآخرة اعمی واضل سبیلا، یابن اسماعیل! لیس تعمی الابصار ولكن تعمی القلوب التی فی الصدور، وذلك قول الله فی محكم كتابه (5) حكایة عن الظالم اذ یقول «رب لم حشرتنی اعمی وقد كنت بصیرا قال كذلك اتتك آیاتنا فنسیتها وكذلك الیوم تنسی.» (6) ؛ ای اسحاق! یقینا بدان هر كس از این دنیا نابینا [و گمراه] رود او در آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود. ای پسر اسماعیل! مقصود از نابینایی، كوری چشم نیست، بلكه قلبهایی كه در اندرون سینه ها قرار دارد كور می شوند و این همان سخن پروردگار متعال است كه در كتاب محكم خویش از زبان ستمگری حكایت می كند كه وی [هنگامی كه روز قیامت نابینا محشور می شود با اعتراض به خداوند] می گوید: «خداوندا! چرا مرا نابینا محشور كردی، در حالی كه در دنیا بینا بودم. خداوند می فرماید: همچنان كه در دنیا آیات ما به تو رسید و آنها را به فراموشی سپردی، همینطور امروز تو از فراموش شدگانی.»

دستاورد عبادت
سلوك عرفانی و عبادت، انسان را به سوی كمال مطلق سوق می دهد و به همین جهت می تواند دستاوردها و آثار مثبت فراوانی را در زندگی انسان در پی داشته باشد. عظمت روحی، تعالی روانی و فكری، آثار جسمی، رفتاری و اجتماعی، مهار هوا و هوس، قویت باورهای توحیدی، ترقی نیروی ادراكی و معرفتی، توسعه افق فكر و اندیشه انسان، بخشی از آثار عبادت راستین در پیشگاه آفریدگار هستی است.
مردان بزرگی در عالم، راز موفقیتهای بی شمار خود را در پرتو همین رفتار معنوی جستجو می كردند. یكی از مهم ترین شخصیتها كه از افتخارات دنیای اسلام به شمار می آید، دانشمند پر آوازه ایرانی، شیخ الرئیس ابوعلی سینا است.
او دارای نبوغ فوق العاده و صاحب اندیشه های ارزشمندی بود و آن چنان در كسب علم و دانش پیشرفت نمود كه در دوران نوجوانی سرآمد دانشوران عصر، در تمام علوم رایج زمان خود گردید و از اساتید معاصر بی نیاز شد. بو علی سینا با همه موفقیتها و موقعیتهایی كه در زندگی نصیبش شده بود، راز حل مشكلاتش را در عبادت و عبادتگاهها می جست.
او در خاطرات خود آورده است: «شب و روز جز به تحصیل علم به چیز دیگری نمی اندیشیدم و به غیر از فهمیدن به چیز دیگری توجه نداشتم، و به همین طریق پیش می رفتم، تا اینكه حقیقت هر مسئله ای برای من مسلم می شد و هرگاه در مسئله ای حیران بودم و یا نمی توانستم قضیه را بفهمم، به مسجد پناه می بردم، نماز می گزاردم و خالق هستی را ستایش می كردم، در این حال معمای من حل و مشكل برطرف می شد. (7) .»
در اینجا به یكی از مهم ترین آثار عبادت در زندگی حضرت عسكری علیه السلام می پردازیم:

پیوند با ابدیت
انسانهای وارسته با دست یابی به مقام اطاعت و عبادت، از قید و بند اسارتها و بردگیهای درونی و برونی رهایی یافته، به قله های رفیع عظمت روحی و آزادی حقیقی می رسند. بندگان راستین حق كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و ائمه هدی علیه السلام در راس آنها قرار دارند، با ساییدن پیشانی خضوع در برابر قدرت لایزال حضرت باری تعالی به درجاتی از عظمت و شكوه دست می یابند كه هرگز در مقابل الهه شرك و كفر و مظاهر مادی و رهبران زر و زور و تزویر، ذره ای احساس شكست و تحقیر و ترس نمی كنند و به غیر از خداوند عالمیان فرمانروایی را نمی شناسند و فقط خداوند در منظر آنان بزرگ و غیر خدا كوچك می نماید و اینجاست كه به ابدیت پیوسته و مشمول خطاب خداوندی می شوند كه: «عبدی اطعنی اجعلك مثلی، انا حی لا اموت اجعلك حیا لا تموت، انا غنی لا افتقر اجعلك غنیا لا تفتقر، انا مهما اشاء یكون اجعلك مهما تشاء یكون؛ (8)
بنده من! مرا اطاعت كن تا تو را جلوه ای از خودم قرار دهم، من زنده و ابدی هستم تو را نیز زنده و ابدی گردانم، من غنی بی نیاز هستم تو را نیز غنی گردانم، كه نیازمند نباشی، من هر چه بخواهم انجام می شود تو را نیز چنین قرار دهم كه هر چه بخواهی انجام شود..»
حضرت عسكری علیه السلام نمونه بارزی از چنین بندگان شایسته و ممتاز الهی بود كه خداوند نیز همه چیز را در اختیار او نهاده و مطیعش گردانیده بود. به چند گزارش در این زمینه توجه كنید:
1. هنگامی كه آن وجود گرامی را به یك زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستم پیشه طبق دستور سركردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذره ای فرو گذاری نكرد. همسر نحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذیت و شكنجه حضرت عسكری علیه السلام ترسانیده، پیوسته سعی می كرد كه از فشارهای نحریر بر امام علیه السلام بكاهد؛ اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشت سیرت هیچ گونه تاثیری نداشت، بلكه وی تصمیم گرفت حضرت امام حسن علیه السلام را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «بركة السباع.» و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچ گونه تردیدی نداشت كه آن حضرت به ست حیوانات وحشی كشته خواهد شد؛ اما بعد از لحظاتی به همراه همكارانش مشاهده كرد كه امام عسكری علیه السلام در گوشه ای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با كمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته اند. در اینجا بود كه امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند. (9)
در زیارت آن حضرت بااشاره به این واقعه مهم چنین می خوانیم: «وبالامام الثقة الحسن بن علی علیه السلام الذی طرح للسباع فخلصته من مرابضها؛ (10)

[خدایا تو را] به حق امام مورد اعتمادت، حضرت حسن بن علی عسكری علیه السلام كه در میان درندگان افكنده شد و تو او را از میان حیوانات وحشی نجات دادی..»
2. محمد بن اسماعیل علوی می گوید: «امام عسكری علیه السلام را زمانی در نزد علی بن اوتامش (11) كه یكی از دشمنان سرسخت آل محمدصلی الله علیه وآله بود، زندانی كردند. او مردی زشت خو و بدسیرت [بود] و با خاندان علی علیه السلام عداوتی دیرینه داشت. از طرف خلیفه به او دستور داده بودند كه هر چه می تواند امام علیه السلام را اذیت كند و بر او سختگیری نماید. اما ابهت، هیبت و جلالت امام علیه السلام و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوت پیشه را متحول كرد - بااینكه حضرت عسكری علیه السلام بیش از یك روز در زندان او نبود - كه صورت خود را به احترام حضرتش بر خاك می نهاد و سر خود را بالا نمی گرفت، و همراهی یك روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسكری علیه السلام را در منظر او نیك ترین مردم قرار داد. (12) .»
3. احمد بن خاقان در مورد عظمت روحی و جاذبه وصف ناپذیر حضرت عسكری علیه السلام می گوید: «در شهر «سر من رای.» هیچ كس از علویان راهمچون حسن بن علی بن محمد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم.
در وقار، سكوت، عفاف، بزرگواری و كرامت در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام بنی هاشم همتایی نداشت. از هیچ یك از بنی هاشم، سران سپاه، نویسندگان، قاضیان، فقیهان، دبیران، وزیران، فرماندهان و دیگر افراد، درباره حسن بن علی سؤالی نكردم، مگر آنكه او را نزد آنان در نهایت بزرگی و ارجمندی یافتم. مقام بلند، سخنان نیك، اطاعت و عبادت و معنویت، احترام در میان فامیل و سایر بزرگان، از جمله ویژگیهایی بود كه من از زبان آنان در ستایش حسن بن علی شنیدم. بعد از این، ارزش و مقام وی در نظرم بزرگ آمد و فهمیدم كه دوست و دشمن او را به دیده احترام می نگرند و می ستایند. (13) .»
و این همه تكریم و عزت نفس بخاطر عبادت و اطاعت و خضوع آن حضرت در برابر حق بود. همچنان كه خودش فرمود: «ما ترك الحق عزیز الا ذل ولااخذ به ذلیل الا عز؛ (14)
هیچ عزیز [و صاحب شوكتی] از حق فاصله نگرفت، مگر اینكه خوار شد و هیچ خوار [و كوچكی] به حق نپیوست، مگر اینكه عزیز [وگرامی] شد..»

عبادت و تفكر
عبادت كننده ای كه در طول زندگی از قوه تفكر و نیروی عقلانی خود بهره نگیرد، از اعمال معنوی و عبادتهای خویش سود چندانی نخواهد برد؛ چرا كه ارزش و مراتب عالی اعمال، بستگی به معرفت هر شخص نسبت به معبود خود دارد و معرفت نیز حاصل نمی شود، مگر اینكه انسان با دیده عقل و اندیشه و دلی بیدار در قدرت و شكوه لایزال آفریدگار هستی بنگرد و در زوایای حیرت انگیز و شگفت آور این جهان باعظمت و آفریده های متنوعی كه در گستره این عالم پهناور، طبق نظم خاص خود حركت می نمایند و به دنبال اهداف خاصی سیر می كنند، بیندیشد.
عبادتی كه توام بامعرفت باشد، هیچ گاه غرور آور نخواهد بود؛ بلكه هر چقدر شناخت و معرفت به معبود بالاتر رود، خضوع و تواضع در عبادت مضاعف گردیده، احساس لذت انس بیشتر خواهد شد و اینجاست كه عبادت كنندگان با معرفت به همراه سرور و زینت عبادتگران، حضرت زین العابدین علیه السلام این زمزمه را سر خواهند داد كه: «سبحانك ماعبدناك حق عبادتك؛ (15)
معبودا! تو پاك و منزهی، ما حق عبادت تو را بجای نیاوردیم..»
با توجه به این نكات، گفتار خردمندانه حضرت عسكری علیه السلام را باید به دقت به گوش جان سپرد كه فرمود: «لیست العبادة كثرة الصیام و الصلوة وانما العبادة كثرة التفكر فی امر الله؛ (16)
عبادت [كامل] به بسیاری روزه و نماز نیست، همانا عبادت تفكر بسیار در امر خداوند است..»

پی نوشت :

1) عدة الداعی، ص 194؛ شمس الضحی، ص 594.
2) عده الداعی، ص 195.
3) مصباح المتهجد، ص 227؛ مهج الدعوات، ص 277.
4) اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از بزرگان شیعه و از محدثین مورد اطمینان در نزد ائمه اهل بیت علیهم السلام بود. امام عسكری علیه السلام در تجلیل از مقام وی فرمود: «فاتم الله یا اسحاق علی من كان مثلك - ممن قد رحمه الله وبصره بصیرتك - نعمته، وقدر تمام نعمته دخول الجنة؛ ای اسحاق! خداوند نعمت خود را برای هر كسی كه مثل توست - كه خدا به او مهر ورزیده و همچون تو او را بینایش گردانیده - كامل گرداند و تمام نعمت خود را با بهشت رفتن مقدر فرماید..» (مهج الدعوات، ص 63 - 67)
5) طه/125 و 126.
6) تحف العقول، ص 484؛ معجم رجال الحدیث ج ج، ص 222.
7) زندگی ابوعلی سینا، ص 29.
8) الجواهر السنیه، ص 361.
9) الارشاد، ج 2، ص 334؛ شمس الضحی، ص 595.
10) مفتاح الفلاح، ص 176؛ بحارالانوار، ج 83، ص 354.
11) در كافی نام این مرد علی بن نارمش ثبت شده است.
12) كشف الغمه، ج 3، ص 286؛ اصول كافی، باب مولد ابی محمد الحسن بن علی علیه السلام، حدیث 8.
13) الارشاد، ج 2، ص 321؛ اصول كافی، باب زندگانی امام عسكری علیه السلام حدیث اول.
14) تحف العقول، ص 489.
15) صحیفه سجادیه، ص 35.
16) تحف العقول، ص 488.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 42

نظر دهید »

امام مهدی(ع) وارث ودایع امامت

ارسال شده در 20 آذر 1395 توسط فاطمه محمودي در بدون موضوع



امام مهدی(ع) وارث ودایع امامت

حسن جلاليان
وجود مبارك امام عصر(ع) افزون بر اينكه وارث مواريث و ودايع نبوت است، وارث ائمه پيشين(ع) نيز مي‏باشد؛ در اين مقاله به بررسي مواريث ائمه(ع) كه اكنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. كتاب جامعه علي(ع) و 2. مصحف علي(ع) مي‌پردازيم

1. كتاب جامعه علي(ع)
در خصوص اين كتاب، احاديث فراواني وارد شده است كه ما هم سعي مي‏كنيم براساس همين احاديث روشن نماييم كه اين كتاب شريف چه بوده است؛ چه مطالبي در آن كتاب وجود دارد و اكنون كجاست؟
از ابوبصير - كه از جمله اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است - روايتي به شرح زير نقل شده است:
ابوبصير گفته است، خدمت امام صادق(ع) رسيدم و گفتم: فدايت شوم سؤالي دارم، آيا اينجا كسي هست كه سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(ع) پرده‏اي را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كناري زد و در آنجا سر كشيد و سپس به من فرمود: اي ابومحمد (كنيه ابوبصير) هر چه مي‏خواهي بپرس.
گفتم: فدايت شوم، شيعيان تو بر اساس احاديثي مدعي هستند كه رسول خدا(ص) بابي از علم به روي علي(ع) گشوده كه از آن هزار باب ديگر گشوده مي‏شود. امام(ع) فرمود: اي ابو محمد، ما جامعه داريم و آنها چه مي‏دانند كه جامعه چيست؟ پرسيدم: فداي تو گردم جامعه چيست؟ امام(ع) فرمود:
صحيفه‏اي است به درازاي هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا(ص) و املاي آن حضرت كه همه مطالب آن يك به يك، از دو لب مبارك ايشان بيرون آمده و علي(ع) آن را به خط خود نوشته است و در آن صحيفه از هر حلال و حرامي و از هر آنچه كه مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتي ديه يك خراش سطحي بر پوست بدن.1
در حقيقت پيامبر اكرم(ص) مجموعه احكام اسلام را بر اميرالمؤمنين(ع) املاء فرموده و آن حضرت نيز آن را به صورت كتابي به نام جامعه گردآوري نموده است، و اين مجموعه گرانقدر به ترتيب نزد ائمه(ع) بوده و آن بزرگواران گاهگاهي آن را بر مردم عرضه مي‏داشتند.
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:
همانا نزد ما نوشتجاتي است كه با وجود آنها نيازي به مردم نداريم ولي مردم بهما احتياج دارند، نزد ما كتاي است به املا پيامبر(ص) و خط علي(ع) كه هر حلال و حرامي در آن است، شما راجع به كاري نزد ما مي‏آييد سپس ما مي‏فهميم كه شما به آن عمل مي‏كنيد يا آن را ترك مي‏نماييد.2
در منابع اهل سنت نيز به اين مطلب اشاره شده كه امام علي(ع) همه روز صبح و شام، براي تعليم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به خدمت پيامبراكرم (ص) مي‏رسيد. ابن‏ماجه از علي(ع) روايت كرده كه ايشان فرمود:
من سحرگاهان هر روز به خدمت پيامبر(ص) مي‏رسيدم و از پشت در مي‏گفتم: «السلام عليك يا نبي‏اللَّه»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه مي‏كرد، به خانه بازمي‏گشتم وگرنه داخل مي‏شدم.3
در اين ملاقاتها پيامبر به علي(ع) دستور نوشتن مي‏داد و مي‏فرمود:
آنچه را به تو مي‏گويم بنويس، و علي(ع) سؤال كرد: اي رسول خدا، از آن مي‏ترسي كه فراموش كنم؟ پيامبر فرمود: نه، از خدا خواسته‏ام حافظه‏ات را نيرو بخشد و تو را دچار فراموشي نگرداند، آن را براي شريكانت يعني امامان بعد از خودت بنويس. [و با اشاره به امامت امام حسن(ع) فرمودند:] اين نخستين آنان است و فرمود: امامان از فرزندان حسين(ع) هستند.4
ابو حمزه ثمالي مي‏گويد، به حضرت علي بن الحسين(ع) عرض كردم:
فدايت شوم، آنچه در نزد پيامبر اكرم(ص) بود، به اميرمؤمنان(ع) عنايت شد، بعد از اميرالمؤمنين به امام حسن، سپس به امام حسين(ع) و بعد به هر امام تا روز قيامت؟ امام فرمودند: صحيح است، و به اضافه پيشامدهايي كه هر سال رخ مي‏دهد و در هر ماه و آري، به خدا قسم در هر ساعت.5
پس تا كنون روشن ساختيم كه كتاب جامعه، تمام احكام حتي حكم خراش بر بدن را شامل مي‏شود؛ اين كتاب به املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) جمع‏آوري و تدوين شده است كتاب ياد شده مورد استفاده همة ائمه(ع) بوده است و امامان بعد از امير مؤمنان، علي(ع)، جامعه را پس از سپري شدن ايام خويش، به امام پس از خود به وديعت مي‏سپردند؛ حال به چند حديث در اين زمينه اشاره مي‏نماييم تا چگونگي انتقال اين كتاب و ساير مواريث از علي(ع) به ساير ائمه روشن شود.
ثقه ‌‌الاسلام كليني در كتاب «اصول كافي» از قول سليم بن قيس هلالي، از جمله اصحاب امام علي(ع) است كه تا امام سجاد(ع) را درك كرده است - چنين آورده است:
من شاهد وصيت اميرمؤمنان علي(ع)، به فرزندش، حسن(ع)، بودم، آن حضرت پس از انجام وصيت، حسين(ع) و محمد حنيفه و همه پسرها و بزرگان شيعه و خانواده‏اش را بر آن وصيت گواه گرفت و آنگاه كتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(ع) تحويل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده كه تو را وصي خود گردانم و كتابها و اسلحه‏ام را به تو تحويل دهم، همانطور كه رسول خدا(ص) مرا وصي خود قرار داد و كتابها و اسلحه‏اش را به من سپرد و نيز فرمان داده تا به تو دستور دهم كه چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسين(ع) تحويل دهي.
سپس اميرمؤمنان(ع) روي به جانب حسين(ع) كرد و به او فرمود: رسول خدا(ص) تو را نيز فرمان داده كه آنها را به اين پسر خويش، علي بن الحسين(ع)، تحويل دهي. سپس دست علي بن الحسين(ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا(ص) تو را نيز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد، تحويل دهي و از جانب رسول خدا(ص‏و و من، به او سلام برسان.6
ملاحظه مي‏گردد كه تمامي مواريث انبيا، به‏وسيله پيامبر(ص) تحويل علي(ع) مي‏شود و به‏وسيله علي(ع) تمامي آن مواريث به علاوة كتاب جامعه، تحويل امام حسن(ع) و امام بعدي تا امام باقر(ع) مي‏شود و اين حديث روشن مي‏سازد كه مواريث انبياي الهي - عليهم‏السلام - و امام علي(ع) به دست امام محمد باقر(ع) رسيده است.
در حديث ديگري چگونگي انتقال مواريث من جمله كتاب جامعه از امام حسين(ع) به امام سجاد(ع) روشن مي‏شود؛ در كتاب كافي و بصائر الدرجات آمده است كه حمران بن اعين شيباني مي‏گويد:
از ابوجعفر (امام محمد باقر(ع)) در مورد صحيفه مهر و موم شده‏اي كه نزد «ام سلمه» به وديعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن مي‏گفتند سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود:
چون اجل رسول خدا(ص) فرا رسيد، علي(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [اين علوم و معارف و سلاح و كتاب جامعه و مصحف همچنان نزد اميرالمؤمنين(ع) بود] تا اينكه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسين(ع) رسيد؛ در اين موقع چون ما از غلبه دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را (جدم حسين(ع)) نزد ام‏سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علي بن الحسين(ع) آنها را از ام‏سلمه ستاند.
من (حمران بن اعين) گفتم: بسيار خوب، سپس به پدرت رسيد و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است؟ امام باقر(ع) فرمود: آري، همينطور است.7
و نيز شيخ طوسي به روايت از فضيل بن يسار چنين آورده است:
ابو جعفر(ع) به من فرمود: در همان هنگام كه حسين(ع) عازم حركت به سوي عراق (كربلا) بود، وصيت‏نامه پيغمبر و كتابها و ديگر اشياء (مواريث انبياء و امامت) را به امانت نزد ام‏سلمه گذاشت و به او فرمود: وقتي كه پسر بزرگ‌ترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو به امانت سپرده‏ام به او تسليم كن. پس از اينكه حسين(ع) به شهادت رسيد، علي بن الحسين(ع) نزد ام‏سلمه رفت و آن بانو هم تمامي امانتهايي را كه حسين(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(ع) تحويل داد.8
همين داستان در بعضي ديگر از منابع حديثي وارد گرديده است كه براي جلوگيري از اطاله كلام از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم. گفتني است كه حضرت امام حسين(ع) وصيت‏نامه ديگري نيز داشته است كه آن را در كربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علي بن الحسين(ع) تحويل داد و آن غير از اين مواريث بوده است.
اكنون كه سلسله مواريث انبياي الهي و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روايت ديگر كه نحوه انتقال اين مواريث از امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن مي‏سازد، اشاره مي‏كنيم.
در حديثي از عيسي بن عبداللَّه روايت شده است كه:
امام سجاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش كه پيرامون او گرد آمده بودند نظري افكند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علي(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، اين صندوق را بگير و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمي وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است.9
عيسي بن عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت كرده است كه:
پيش از آنكه علي بن الحسين(ع)، بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرده به فرزندش فرمود: محمد، اين صندوق را ببر؛ او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل كرد و برد.
چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهايم براي گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كرده و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.
امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم كه شما را نصيبي از آن نيست، اگر شما را بهره‏اي در آن مي‏بود، آن را (پدرم) به من تحويل نمي‏داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و كتابهاي او قرار داشت.10
پس از امام باقر(ع) تمامي مواريث انبياي و امامت به امام صادق(ع) منتقل گرديد. به حديثي در اين زمينه توجه فرماييد.
از زراره بن اعين شيباني در بصائر الدرجات روايت شده كه امام صادق(ع) فرمود:
هنوز امام باقر(ع) حيات داشت كه آن مواريث و كتابها به من منتقل گرديد.11
اين روايت نيز مشخص مي‏سازد، مواريث كه كتاب جامعه علي(ع) نيز شامل آن مي‏شود، در زمان حيات امام باقر(ع) به فرزند گرامي‏اش، امام صادق(ع) منتقل گرديده است. در كتابهاي ديگر در مورد ساير ائمه بعد از امام صادق(ع) نيز رواياتي وارد شده است.12
در پايان اين مبحث به مواردي از رجوع امامان مكتب اهل بيت(ع) به كتاب جامعه علي(ع) مي‏پردازيم:
از ابان بن تغلب بن رياح روايت شده كه گفت:
از علي بن الحسين(ع) در مورد كسي سؤال شد كه درباره مقداري از مال خود وصيت كرده است [به‏طور مبهم وصيت كرده كه مقداري از مال او را به فلان مصرف برسانيد، اما مقدار آن را مشخص نكرده و عباراتي مانند »شي‏ء من مالي« به‏كار برده است].
حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود:
شي‏ء در كتاب علي(ع)، يك ششم محسوب مي‏شود.13
نجاشي روايت كرده است كه:
عذافر بن عيسي خزاعي صيرفي در معيت حكم بن عتيبه كوفي به خدمت امام باقر(ع) رسيدند. حكم آغاز سخن كرد و مسائلي را مطرح ساخت و امام به اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ مي‏داد تا اينكه در مسأله‏اي بينشان اختلاف‏نظر افتاد [حكم پاسخ امام را نپذيرفت]؛ در اين هنگام امام باقر(ع) روي به فرزند خود كرده، فرمود:
پسرم، برخيز و آن كتاب علي(ع) را بياور. فرزند امام فرمان برد و كتابي كه طوماروار روي هم پيچيده شده بود، پيش روي آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جست‏وجوي مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود: اين املاي رسول خدا(ص) و خط علي(ع) است.14
در ادامه همين حديث حضرت فرمود:
به هر طرف كه مي‏خواهيد، به شرق و به غرب برويد كه به خدا سوگند، علمي از اين مطمئن‏تر كه نزد خانواده ماست و جبرييل بر ما فرود آورده، نزد هيچكس ديگر نخواهيد يافت.
بارها استفاده ائمه از كتاب جامعه علي(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شيعه آورده شده كه ما در اينجا مواردي از آنها را ذكر مينماييم:
- كتاب الطهارة
عن زراره، عن ابي عبداللَّه(ع) قال في كتاب علي(ع):
انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّي لأستحي من اللَّه أن أدع طعاماً لأن الهرّ أكل منه.
وسائل الشيعه ج1، كتاب الطهاره باب السور السفور.

ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل مي‌كند كه فرمود:
وجدنا في كتاب علي(ع) قال رسول‏اللَّه(ص): إذا منعت الزّكوة، منعت الارض بركاتها. در كتاب علي(ع) چنين يافتم كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگامي از پرداخت زكات خودداري شود، زمين بركات خود را دريغ مي‌كند.
وسائل الشيعه، كتاب الزكوة، باب تحريم منع الزكوة.

بريد بن معاويه مي‌گويد:
سمعت أبا عبداللَّه(ع) يقول: انّ في كتاب علي(ع) يضرب شارب الخمر ثمانين و شارب النّبيذ ثمانين.
از ابا عبدالله [امام صادق(ع)] شنيدم كه مي‌فرمود: «در كتاب علي(ع) آمده است: به كسي خمر (شراب انگور) و به كسي كه نبيذ (شراب خرما) مي‌نوشد هشتاد تازيانه زده شود.
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
في كتاب علي(ع) ديه كلب الصّيد اربعون درهماً.
در كتاب امام علي(ع) آمده است كه دية سگ شكارچي چهل درهم است.
سخن پاياني درباره كتاب جامعه اينكه به تصريح امام صادق(ع)به واسطه سخنان امام(ع) و سخنان آن حضرت نيز به سخنان رسول خدا(ص) و خداي عزوجل بر مي‌گردد.
حديث من، حديث پدرم مي‏باشد و حديث پدرم، حديث جدم و حديث جدم همان حديث حسين است و حديث حسين، حديث حسن و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا(ص) و حديث رسول خدا(ص)، سخن خداي عزّوجلّ مي‏باشد.15

2. مصحف اميرالمؤمنين علي(ع)
درباره مصحف اميرالمؤمنين، علي(ع)، ابتدا خود كلمه «مصحف» و معناي دقيق آن را بررسي مي‏نماييم.
در زبان عربي به چيزي كه در آن مي‏نويسند «صحيفه» و جمع آن را صحائف و صحف و صحف مي‏گويند.16
و «مصحف» را مجموعه ميان دو جلد مي‏گويند، بنابراين مصحف نام كتاب جلد شده است، چه قرآن باشد و چهغير قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) كه غير از قرآن است.
پس از اين‏كه معلوم شد مصحف يعني نوشته‏اي بين دو جلد و اينكه مصحف مي‏تواند قرآن باشد و يا غير از قرآن، مي‌توان گفت كه آنچه معروف به مصحف علي(ع) است، همان قرآني است كه آن حضرت جمع و تدوين

پي‏نوشتها:
1. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص231؛ صفار قمي، بصائر الدرجات، ص 151؛ فيض كاشاني، الوافي، ج2،
ص135.
2. الكافي، ج1، كتاب الحجه، باب «فيه ذكر الصحيفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حديث 6.
3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، كتاب الأدب، مسند احمد، ج1، ص 58 و ص 107.
4. شيخ صدوق، أمالي، ج2، ص56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهيم بن الحنفي القندوزي، نيابيع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج26، ص91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص16؛ شيخ مفيد، الاختصاص، ص 314.
6. الكافي، ج1، ص297؛ الوافي، ج2، ص79.
7. الكافي، ج1، ص235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافي، ج2، ص 132.
8. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 172؛ بحارالانوار، ج46، ج3، ص18.
9. الكافي، ج1، ص305، ح2؛ ثقه الاسلام طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص24؛
بحارالانوار، ج46، ص 229؛ الوافي، ج2، ص83.
10. الكافي، ج1، ص 305؛ الوافي، ج2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص165؛ اعلام الوري بأعلام الهدي، ص260،
بحارالانوار، ج46، ص229.
11. بصائر الدرجات، ص158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.
12. نعماني، كتاب الغيبه، ص177؛ شيخ مفيد، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.
13. الكافي، ج7، ص40، ح1؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 151؛ شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 217؛
شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج9، ص211، ح835؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج13، ص450، ح1.
14. النجاشي، رجال، ص279.
15. وسائل الشيعه، كتاب الزكوه، باب تحريم منع الزكوه.
16. همان، ج3، كتاب الحدود، باب ثبوت الحد علي من شرب الخمر.
17. همان، ج3، كتاب الديات، باب مسأله ديه من الكلاب.
18. الكافي، ج1، ص53؛ الارشاد، ص 257.
19. ابن منظور، لسان العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف.
20. سيد مرتضي عسكري، القرآن الكريم و روايات المدرستين؛ سيدمرتضي عسكري، نقش ائمه در احياء دين،
ج14، ص 175.

نظر دهید »

در امتداد امامت

ارسال شده در 20 آذر 1395 توسط فاطمه محمودي در بدون موضوع

 

این اندیشه كه پس از حضرت امام حسن عسكری، علیه‏ السلام، چه كسی زمان امور شیعیان را بر عهده خواهد گرفت، ذهن و دل بسیاری از یاران آن حضرت را به خود مشغول داشته بود و از این رو آنها تلاش می‏ كردند در فرصت‏های نادری كه توفیق زیارت حضرتش را می‏ یافتند به نوعی پرسش درونی خود را با امامشان مطرح كنند.

از جمله در یكی از روزها كه عثمان‏ بن‏ سعیدعمری یار و یاور باوفای حضرت عسكری نیز در مجلس آن حضرت حضور داشت، یكی از یاران ایشان پرسید:

- شما درباره این حدیث كه از پدران بزرگوارتان، كه بر آنها سلام باد، نقل شده چه می‏ گوید:

«زمین تا روز قیامت از حجت خدا بر بندگان تهی نمی‏ ماند. و هر كس كه بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟

آن حضرت در پاسخ فرمود:

آری این سخن همانند روز حق است.

- ای پسر رسول خدا، پس چه كسی پس از شما امام و حجت خواهد بود؟

- پس از من، پسرم محمد، امام و حجت خواهد بود. هر كس بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. آگاه باشید كه او را غیبتی است كه در آن نادانان به گمراهی می ‏افتند و اهل باطل هلاك می ‏گردند. هر كس كه در این دوران (برای ظهور) تعیین وقت كند، دروغ می ‏گوید. سپس (با سپری شدن دوران غیبت) او ظهور می كند. گویا پرچم‏ های سفیدی را كه در نجف كوفه بر بالای سرش در اهتزاز است می‏ بینیم.1

با انتصاب حضرت مهدی، علیه ‏السلام، به عنوان دوازدهمین امام شیعیان، شجره طیبه امامت، برگ و باری تازه یافت. تا امروز كه آغاز امامت آن حضرت را جشن می‏گیریم. بدان امید كه با ظهور حضرتش همه اهل عالم از این شجره طیبه بهره‏مند گردند.

ان‏شأالله

پی‏نوشت‏ها:

1. كمال‏الدین، شیخ صدوق، ج

2، ص 409.

 

 

نظر دهید »

یامهدی ادرکنی

ارسال شده در 20 آذر 1395 توسط فاطمه محمودي در بدون موضوع

نظر دهید »

امام مهدی(ع) وارث ودایع امامت

ارسال شده در 20 آذر 1395 توسط فاطمه محمودي در بدون موضوع

 

 

 

وجود مبارك امام عصر(ع) افزون بر اينكه وارث مواريث و ودايع نبوت است، وارث ائمه پيشين(ع) نيز مي‏باشد؛ در اين مقاله به بررسي مواريث ائمه(ع) كه اكنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. كتاب جامعه علي(ع) و 2. مصحف علي(ع) مي‌پردازيم

1. كتاب جامعه علي(ع)
در خصوص اين كتاب، احاديث فراواني وارد شده است كه ما هم سعي مي‏كنيم براساس همين احاديث روشن نماييم كه اين كتاب شريف چه بوده است؛ چه مطالبي در آن كتاب وجود دارد و اكنون كجاست؟
از ابوبصير - كه از جمله اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است - روايتي به شرح زير نقل شده است:
ابوبصير گفته است، خدمت امام صادق(ع) رسيدم و گفتم: فدايت شوم سؤالي دارم، آيا اينجا كسي هست كه سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(ع) پرده‏اي را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كناري زد و در آنجا سر كشيد و سپس به من فرمود: اي ابومحمد (كنيه ابوبصير) هر چه مي‏خواهي بپرس.
گفتم: فدايت شوم، شيعيان تو بر اساس احاديثي مدعي هستند كه رسول خدا(ص) بابي از علم به روي علي(ع) گشوده كه از آن هزار باب ديگر گشوده مي‏شود. امام(ع) فرمود: اي ابو محمد، ما جامعه داريم و آنها چه مي‏دانند كه جامعه چيست؟ پرسيدم: فداي تو گردم جامعه چيست؟ امام(ع) فرمود:
صحيفه‏اي است به درازاي هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا(ص) و املاي آن حضرت كه همه مطالب آن يك به يك، از دو لب مبارك ايشان بيرون آمده و علي(ع) آن را به خط خود نوشته است و در آن صحيفه از هر حلال و حرامي و از هر آنچه كه مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتي ديه يك خراش سطحي بر پوست بدن.1
در حقيقت پيامبر اكرم(ص) مجموعه احكام اسلام را بر اميرالمؤمنين(ع) املاء فرموده و آن حضرت نيز آن را به صورت كتابي به نام جامعه گردآوري نموده است، و اين مجموعه گرانقدر به ترتيب نزد ائمه(ع) بوده و آن بزرگواران گاهگاهي آن را بر مردم عرضه مي‏داشتند.
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:
همانا نزد ما نوشتجاتي است كه با وجود آنها نيازي به مردم نداريم ولي مردم بهما احتياج دارند، نزد ما كتاي است به املا پيامبر(ص) و خط علي(ع) كه هر حلال و حرامي در آن است، شما راجع به كاري نزد ما مي‏آييد سپس ما مي‏فهميم كه شما به آن عمل مي‏كنيد يا آن را ترك مي‏نماييد.2
در منابع اهل سنت نيز به اين مطلب اشاره شده كه امام علي(ع) همه روز صبح و شام، براي تعليم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به خدمت پيامبراكرم (ص) مي‏رسيد. ابن‏ماجه از علي(ع) روايت كرده كه ايشان فرمود:
من سحرگاهان هر روز به خدمت پيامبر(ص) مي‏رسيدم و از پشت در مي‏گفتم: «السلام عليك يا نبي‏اللَّه»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه مي‏كرد، به خانه بازمي‏گشتم وگرنه داخل مي‏شدم.3
در اين ملاقاتها پيامبر به علي(ع) دستور نوشتن مي‏داد و مي‏فرمود:
آنچه را به تو مي‏گويم بنويس، و علي(ع) سؤال كرد: اي رسول خدا، از آن مي‏ترسي كه فراموش كنم؟ پيامبر فرمود: نه، از خدا خواسته‏ام حافظه‏ات را نيرو بخشد و تو را دچار فراموشي نگرداند، آن را براي شريكانت يعني امامان بعد از خودت بنويس. [و با اشاره به امامت امام حسن(ع) فرمودند:] اين نخستين آنان است و فرمود: امامان از فرزندان حسين(ع) هستند.4
ابو حمزه ثمالي مي‏گويد، به حضرت علي بن الحسين(ع) عرض كردم:
فدايت شوم، آنچه در نزد پيامبر اكرم(ص) بود، به اميرمؤمنان(ع) عنايت شد، بعد از اميرالمؤمنين به امام حسن، سپس به امام حسين(ع) و بعد به هر امام تا روز قيامت؟ امام فرمودند: صحيح است، و به اضافه پيشامدهايي كه هر سال رخ مي‏دهد و در هر ماه و آري، به خدا قسم در هر ساعت.5
پس تا كنون روشن ساختيم كه كتاب جامعه، تمام احكام حتي حكم خراش بر بدن را شامل مي‏شود؛ اين كتاب به املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) جمع‏آوري و تدوين شده است كتاب ياد شده مورد استفاده همة ائمه(ع) بوده است و امامان بعد از امير مؤمنان، علي(ع)، جامعه را پس از سپري شدن ايام خويش، به امام پس از خود به وديعت مي‏سپردند؛ حال به چند حديث در اين زمينه اشاره مي‏نماييم تا چگونگي انتقال اين كتاب و ساير مواريث از علي(ع) به ساير ائمه روشن شود.
ثقه ‌‌الاسلام كليني در كتاب «اصول كافي» از قول سليم بن قيس هلالي، از جمله اصحاب امام علي(ع) است كه تا امام سجاد(ع) را درك كرده است - چنين آورده است:
من شاهد وصيت اميرمؤمنان علي(ع)، به فرزندش، حسن(ع)، بودم، آن حضرت پس از انجام وصيت، حسين(ع) و محمد حنيفه و همه پسرها و بزرگان شيعه و خانواده‏اش را بر آن وصيت گواه گرفت و آنگاه كتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(ع) تحويل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده كه تو را وصي خود گردانم و كتابها و اسلحه‏ام را به تو تحويل دهم، همانطور كه رسول خدا(ص) مرا وصي خود قرار داد و كتابها و اسلحه‏اش را به من سپرد و نيز فرمان داده تا به تو دستور دهم كه چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسين(ع) تحويل دهي.
سپس اميرمؤمنان(ع) روي به جانب حسين(ع) كرد و به او فرمود: رسول خدا(ص) تو را نيز فرمان داده كه آنها را به اين پسر خويش، علي بن الحسين(ع)، تحويل دهي. سپس دست علي بن الحسين(ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا(ص) تو را نيز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد، تحويل دهي و از جانب رسول خدا(ص‏و و من، به او سلام برسان.6
ملاحظه مي‏گردد كه تمامي مواريث انبيا، به‏وسيله پيامبر(ص) تحويل علي(ع) مي‏شود و به‏وسيله علي(ع) تمامي آن مواريث به علاوة كتاب جامعه، تحويل امام حسن(ع) و امام بعدي تا امام باقر(ع) مي‏شود و اين حديث روشن مي‏سازد كه مواريث انبياي الهي - عليهم‏السلام - و امام علي(ع) به دست امام محمد باقر(ع) رسيده است.
در حديث ديگري چگونگي انتقال مواريث من جمله كتاب جامعه از امام حسين(ع) به امام سجاد(ع) روشن مي‏شود؛ در كتاب كافي و بصائر الدرجات آمده است كه حمران بن اعين شيباني مي‏گويد:
از ابوجعفر (امام محمد باقر(ع)) در مورد صحيفه مهر و موم شده‏اي كه نزد «ام سلمه» به وديعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن مي‏گفتند سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود:
چون اجل رسول خدا(ص) فرا رسيد، علي(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [اين علوم و معارف و سلاح و كتاب جامعه و مصحف همچنان نزد اميرالمؤمنين(ع) بود] تا اينكه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسين(ع) رسيد؛ در اين موقع چون ما از غلبه دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را (جدم حسين(ع)) نزد ام‏سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علي بن الحسين(ع) آنها را از ام‏سلمه ستاند.
من (حمران بن اعين) گفتم: بسيار خوب، سپس به پدرت رسيد و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است؟ امام باقر(ع) فرمود: آري، همينطور است.7
و نيز شيخ طوسي به روايت از فضيل بن يسار چنين آورده است:
ابو جعفر(ع) به من فرمود: در همان هنگام كه حسين(ع) عازم حركت به سوي عراق (كربلا) بود، وصيت‏نامه پيغمبر و كتابها و ديگر اشياء (مواريث انبياء و امامت) را به امانت نزد ام‏سلمه گذاشت و به او فرمود: وقتي كه پسر بزرگ‌ترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو به امانت سپرده‏ام به او تسليم كن. پس از اينكه حسين(ع) به شهادت رسيد، علي بن الحسين(ع) نزد ام‏سلمه رفت و آن بانو هم تمامي امانتهايي را كه حسين(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(ع) تحويل داد.8
همين داستان در بعضي ديگر از منابع حديثي وارد گرديده است كه براي جلوگيري از اطاله كلام از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم. گفتني است كه حضرت امام حسين(ع) وصيت‏نامه ديگري نيز داشته است كه آن را در كربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علي بن الحسين(ع) تحويل داد و آن غير از اين مواريث بوده است.
اكنون كه سلسله مواريث انبياي الهي و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روايت ديگر كه نحوه انتقال اين مواريث از امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن مي‏سازد، اشاره مي‏كنيم.
در حديثي از عيسي بن عبداللَّه روايت شده است كه:
امام سجاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش كه پيرامون او گرد آمده بودند نظري افكند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علي(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، اين صندوق را بگير و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمي وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است.9
عيسي بن عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت كرده است كه:
پيش از آنكه علي بن الحسين(ع)، بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرده به فرزندش فرمود: محمد، اين صندوق را ببر؛ او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل كرد و برد.
چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهايم براي گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كرده و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.
امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم كه شما را نصيبي از آن نيست، اگر شما را بهره‏اي در آن مي‏بود، آن را (پدرم) به من تحويل نمي‏داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و كتابهاي او قرار داشت.10
پس از امام باقر(ع) تمامي مواريث انبياي و امامت به امام صادق(ع) منتقل گرديد. به حديثي در اين زمينه توجه فرماييد.
از زراره بن اعين شيباني در بصائر الدرجات روايت شده كه امام صادق(ع) فرمود:
هنوز امام باقر(ع) حيات داشت كه آن مواريث و كتابها به من منتقل گرديد.11
اين روايت نيز مشخص مي‏سازد، مواريث كه كتاب جامعه علي(ع) نيز شامل آن مي‏شود، در زمان حيات امام باقر(ع) به فرزند گرامي‏اش، امام صادق(ع) منتقل گرديده است. در كتابهاي ديگر در مورد ساير ائمه بعد از امام صادق(ع) نيز رواياتي وارد شده است.12
در پايان اين مبحث به مواردي از رجوع امامان مكتب اهل بيت(ع) به كتاب جامعه علي(ع) مي‏پردازيم:
از ابان بن تغلب بن رياح روايت شده كه گفت:
از علي بن الحسين(ع) در مورد كسي سؤال شد كه درباره مقداري از مال خود وصيت كرده است [به‏طور مبهم وصيت كرده كه مقداري از مال او را به فلان مصرف برسانيد، اما مقدار آن را مشخص نكرده و عباراتي مانند »شي‏ء من مالي« به‏كار برده است].
حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود:
شي‏ء در كتاب علي(ع)، يك ششم محسوب مي‏شود.13
نجاشي روايت كرده است كه:
عذافر بن عيسي خزاعي صيرفي در معيت حكم بن عتيبه كوفي به خدمت امام باقر(ع) رسيدند. حكم آغاز سخن كرد و مسائلي را مطرح ساخت و امام به اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ مي‏داد تا اينكه در مسأله‏اي بينشان اختلاف‏نظر افتاد [حكم پاسخ امام را نپذيرفت]؛ در اين هنگام امام باقر(ع) روي به فرزند خود كرده، فرمود:
پسرم، برخيز و آن كتاب علي(ع) را بياور. فرزند امام فرمان برد و كتابي كه طوماروار روي هم پيچيده شده بود، پيش روي آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جست‏وجوي مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود: اين املاي رسول خدا(ص) و خط علي(ع) است.14
در ادامه همين حديث حضرت فرمود:
به هر طرف كه مي‏خواهيد، به شرق و به غرب برويد كه به خدا سوگند، علمي از اين مطمئن‏تر كه نزد خانواده ماست و جبرييل بر ما فرود آورده، نزد هيچكس ديگر نخواهيد يافت.
بارها استفاده ائمه از كتاب جامعه علي(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شيعه آورده شده كه ما در اينجا مواردي از آنها را ذكر مينماييم:
- كتاب الطهارة
عن زراره، عن ابي عبداللَّه(ع) قال في كتاب علي(ع):
انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّي لأستحي من اللَّه أن أدع طعاماً لأن الهرّ أكل منه.
وسائل الشيعه ج1، كتاب الطهاره باب السور السفور.

ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل مي‌كند كه فرمود:
وجدنا في كتاب علي(ع) قال رسول‏اللَّه(ص): إذا منعت الزّكوة، منعت الارض بركاتها. در كتاب علي(ع) چنين يافتم كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگامي از پرداخت زكات خودداري شود، زمين بركات خود را دريغ مي‌كند.
وسائل الشيعه، كتاب الزكوة، باب تحريم منع الزكوة.

بريد بن معاويه مي‌گويد:
سمعت أبا عبداللَّه(ع) يقول: انّ في كتاب علي(ع) يضرب شارب الخمر ثمانين و شارب النّبيذ ثمانين.
از ابا عبدالله [امام صادق(ع)] شنيدم كه مي‌فرمود: «در كتاب علي(ع) آمده است: به كسي خمر (شراب انگور) و به كسي كه نبيذ (شراب خرما) مي‌نوشد هشتاد تازيانه زده شود.
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
في كتاب علي(ع) ديه كلب الصّيد اربعون درهماً.
در كتاب امام علي(ع) آمده است كه دية سگ شكارچي چهل درهم است.
سخن پاياني درباره كتاب جامعه اينكه به تصريح امام صادق(ع)به واسطه سخنان امام(ع) و سخنان آن حضرت نيز به سخنان رسول خدا(ص) و خداي عزوجل بر مي‌گردد.
حديث من، حديث پدرم مي‏باشد و حديث پدرم، حديث جدم و حديث جدم همان حديث حسين است و حديث حسين، حديث حسن و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا(ص) و حديث رسول خدا(ص)، سخن خداي عزّوجلّ مي‏باشد.15

2. مصحف اميرالمؤمنين علي(ع)
درباره مصحف اميرالمؤمنين، علي(ع)، ابتدا خود كلمه «مصحف» و معناي دقيق آن را بررسي مي‏نماييم.
در زبان عربي به چيزي كه در آن مي‏نويسند «صحيفه» و جمع آن را صحائف و صحف و صحف مي‏گويند.16
و «مصحف» را مجموعه ميان دو جلد مي‏گويند، بنابراين مصحف نام كتاب جلد شده است، چه قرآن باشد و چهغير قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) كه غير از قرآن است.
پس از اين‏كه معلوم شد مصحف يعني نوشته‏اي بين دو جلد و اينكه مصحف مي‏تواند قرآن باشد و يا غير از قرآن، مي‌توان گفت كه آنچه معروف به مصحف علي(ع) است، همان قرآني است كه آن حضرت جمع و تدوين

پي‏نوشتها:
1. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص231؛ صفار قمي، بصائر الدرجات، ص 151؛ فيض كاشاني، الوافي، ج2،
ص135.
2. الكافي، ج1، كتاب الحجه، باب «فيه ذكر الصحيفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حديث 6.
3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، كتاب الأدب، مسند احمد، ج1، ص 58 و ص 107.
4. شيخ صدوق، أمالي، ج2، ص56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهيم بن الحنفي القندوزي، نيابيع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج26، ص91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص16؛ شيخ مفيد، الاختصاص، ص 314.
6. الكافي، ج1، ص297؛ الوافي، ج2، ص79.
7. الكافي، ج1، ص235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافي، ج2، ص 132.
8. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 172؛ بحارالانوار، ج46، ج3، ص18.
9. الكافي، ج1، ص305، ح2؛ ثقه الاسلام طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص24؛
بحارالانوار، ج46، ص 229؛ الوافي، ج2، ص83.
10. الكافي، ج1، ص 305؛ الوافي، ج2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص165؛ اعلام الوري بأعلام الهدي، ص260،
بحارالانوار، ج46، ص229.
11. بصائر الدرجات، ص158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.
12. نعماني، كتاب الغيبه، ص177؛ شيخ مفيد، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.
13. الكافي، ج7، ص40، ح1؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 151؛ شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 217؛
شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج9، ص211، ح835؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج13، ص450، ح1.
14. النجاشي، رجال، ص279.
15. وسائل الشيعه، كتاب الزكوه، باب تحريم منع الزكوه.
16. همان، ج3، كتاب الحدود، باب ثبوت الحد علي من شرب الخمر.
17. همان، ج3، كتاب الديات، باب مسأله ديه من الكلاب.
18. الكافي، ج1، ص53؛ الارشاد، ص 257.
19. ابن منظور، لسان العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف.
20. سيد مرتضي عسكري، القرآن الكريم و روايات المدرستين؛ سيدمرتضي عسكري، نقش ائمه در احياء دين،
ج14، ص 175.

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
 خانه
 تماس
 ورود
 << < آذر 1404 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

شهید دکتر چمران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان